مصیبت های عظیم اهل بیت+فایل صوتی روضه برمصائب امام حسین(ع)

آمار مطالب

کل مطالب : 1892
کل نظرات : 72

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 82
باردید دیروز : 145
بازدید هفته : 82
بازدید ماه : 17965
بازدید سال : 78975
بازدید کلی : 403673
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : دو شنبه 27 مهر 1394
نظرات

إنَّ الحُسَینَ علیه السلام استَسقى ماءً حینَ قُتِلَ ؛ فَمُنِعَ مِنهُ ، وقُتِلَ وهُوَ عَطشانُ ، وأتَى اللّه َ حَتّى سَقاهُ من شَرابِ الجَنَّةِ ، وذُبِحَ ذَبحا ، وسُبِیَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُکَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاُکُفِ بِغَیرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَینِ بَینَهُنَّ عَلى رُمحٍ ، إذا بَکَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤیَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ فی سوقِ دِمَشقَ یَبصُقونَ فی وُجوهِهِنَّ ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ یَزیدَ ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَمیعُ حَرَمِهِ حَولَهُ ، ووُکِّلَ بِهِ الحَرَسُ ، وقالَ : إذا بَکَت مِنهُنَّ باکِیَةٌ فَالِطموها 
فَظَلَلنَ ورَأسُ الحُسَینِ علیه السلام بَینَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ . وإنَّ اُمَّ کُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَینِ علیه السلام فَبَکَت ، وقالَت : یا جَدّاه ـ تُریدُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ـ هذا رَأسُ حَبیبِکَ الحُسَینِ مَصلوبٌ ، وبَکَت ، فَرَفَعَ یَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ ولَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها ، وشَلَّت یَدُهُ مَکانَهُ .

ترجمه: امام حسین علیه السلام زمانى که کشته شد آب خواست ولى به او ندادند و با زبان تشنه کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند او را از نوشیدنى بهشتى سیراب ساخت. او را آن چنان ، سر بُریدند و خانواده اش را به اسارت بردند و در حالى سرهایشان باز بود با مَرکب هاى بدون جهاز و پالان حرکتشان دادند تا وارد دمشق شدند در حالى که سرِ حسین علیه السلام ، در میانشان بر بالاى نیزه بود . هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مى گریست ، نگهبانان ، او را با تازیانه مى زدند . اهل ذمّه ، در بازار دمشق براى تماشاى آنان ، صف کشیده بودند و به صورتشان ، آب دهان مى انداختند تا این که بر درِ کاخ یزید ، متوقّف شدند . 
یزید ، دستور داد تا سر حسین علیه السلام را بر در بیاویزند ، در حالى که خانواده امام علیه السلام در اطرافش بودند . همچنین ، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که : هرگاه یکى از آنان گریست ، او را بزنید . 
آنان ، همچنان ماندند ، در حالى که سر حسین علیه السلام در میان آنها به مدّت نه ساعت ، در روز آویزان بود . اُمّ کلثوم ، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیه السلام را دید و گریست و گفت : اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود)! این ، سرِ حبیب تو حسین است که آویزان شده است . 
سپس گریست . یکى از نگهبانان ، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ کلثوم زد که به تمامى صورت او آسیب زد . در دَم ، دست نگهبان ، از کار افتاد


تعداد بازدید از این مطلب: 544
موضوعات مرتبط: مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








********به وبلاگ من خوش آمدید********* خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم . آمین یا رب العالمین


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود